×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دوست واقعی

دیگه چی بگم


درد در من مچاله تر شده است

مادرم صاحب پسر شده است

من همان بچه نطفه ي نجسم

که براي خودش پدر شده است

تف به قوطي قرص اعصاب و...

تف به کابوس وگريه در خواب و...

تف به اين زندگي!به تو!به خودم

به مني که هزارساله شدم

به مني که جواني ام درد است

به مني که تنم ورم کرده است

به زميني که مي خورد به سرم

به زمين خوردن من و پسرم

به من و خواهري که کوچک بود

سهم من گريه سهم او چک بود

تف به اين صيغه هاي شرعي تر

مي رود راه راست !فرعي تر

پدرم تا شنيد پنچر شد

تف يه اين شانس !بچه دختر شد

تف به يک عمر!حصر خانه گي اش

به همين عادت زنانه گي اش

تف به قفلي که خورده بر دهنش

به لباس عروسي و کفنش

به شکم هاي پاره از بخيه

به تقاضاي پول نصف ديه

به لبي که به خاطر بوسه...!

عاملي شد براي ويروسه...!

به همان پرده اي که پاره شد و...!

دختري که به فکر چاره شدو...!

تف به ذهني که رو به پايين است

به فشاري که علتش اين است

تف به اين گوشي پر از عکسه...!

تف به اين ظاهري که برعکسه...!

تف به تکرار سفت و شل شدنم

بين دو کوه درد پل شدنم

تف به انگيزه ي خودارضايي

به جنيني که گفت :بابايي...!

به خيالي که شعر و فلسفه بود

به همان لذتي که يک دفه بود

به پتويم که نم نمک خشکيد

روي اين زخم ها نمک خشکيد

تف به تصميم کاملا اروتيک

تف به فنجان قهوه و ماتيک

تف به آغوش خالي و پر تو

تف به چشمان نيمه دلخوره تو

تف به خواب پس از هم آغوشي

تف به زنگ مزاحم گوشي

تف به تاثير قرص اکسي که...!

روي هم رفته با تو سکسي که...!

تف به اين ارتباط ممنوعه

به تجاوز به عشق مشروعه...!

به دو روزي که عاشقت بودم

هرچه گفتي موافقت بودم

به زماني که بي تو سر کردم

شعر را وقف يک نفر کردم

تف به سنگي که مانده در دستم

به سرنگي که مانده در دستم

تف به سمي که مي خورم اما...

تف به اين رگ، که مي برم اما...

تف به اين ادعاي خودکشي ام

تف به سيگارهاي نا خوشي ام

تف به بطري خالي مشروب

تف به هنگام قي شدن در جوب

تف به مردي که زخم خورداز پشت

تف به سيمين که نادرش را کشت

تف به جرمي که تحت اکران است

به سکانسي که توي زندان است

تف به اينقدر بي شرف بودن

به طرفدار هر طرف بودن

تف به اين انقلاب رنگي که...

تف به آن سال هاي جنگي که...

تف به نسلي که روي کار آمد

با دهاني پر از شعار آمد

تف به نسلي که نسل هيزم شد

زير آتش تفاله اش گم شد

تف به مايي که نسل هفتاديم

دهه اي که به درد معتاديم

تف به مايي که اره اره شديم

گرگ بودند و باز بره شديم

زنده زنده به گورمان کردند

با شکنجه صبورمان کردند

تف به دردي که بي مسکن بود

تف به زجري که عاملش ژن بود

تف به مردي که بوي زن مي داد

شهر بوي سزارين مي داد

تف به خون چروک خورده ي من

بچه ي توي تشت مرده ي من

تف به رويت اسيد پاشيدن

پشت هم رو به قبله شاشيدن

تف به اين اعتقاد لعنتي ام

تف به اين جزوه ي شريعتي ام

تف به اين سر به راه ماندن تو

زير خط گناه ماندن تو

تف به اين حال و روز عاصي من

تف به اين بينش سياسي من

تف به آينده اي که نابود است

رفت و برگشت !هردو مسدود است

تف به هرکس که مانده در سر خط

به مني که رسيدم آخر خط

تف به حرفي که مانده در دهنم

که در اينجا نمي شود بزنم

تف به جومعاصر اين شعر

تف به احساس شاعر اين شعر

زندگي پشت هم به من تف کرد

مرگ با زندگي تصادف کرد

نظر بدید
شنبه 6 اسفند 1390 - 1:35:35 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم